❤ ‿❤ اشک باران ❤ ‿❤ عاشقانه و عارفانه |
|||
چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:, :: 14:52 :: نويسنده : reza
نمیدانم چرا تنم میلرزد وقتی صبحت از تو میشود نه از ترس حضورت نیست ، از آروزی به تو رسیدن است ، از شاید ها و باید ها و از اینکه نمیدانم داشتنت رو عاشقانه اشک بریزم یا دوریت را … شاید روزی تنم لرزید و دستانت را روی شانه هایم گذاشتی و گفتی زیر لب اشک شوق بریز من به کنارت آمده ام برای همیشه ! شک میکنم به اینکه ، این دل مال من است یاتو … و همه ی این بودن هایش فقط برای من باشد ، فقط برای من ! من فکر می کنم در غیاب تو همه خانه های جهان خالیست ! اما بهتر از اون وقتی هستش که یه نفر بهت میگه “نگران نباش من باهاتم” به شرطی که دست دیگرم را تو گرفته باشی . . . از روزی که مبتلایت شدمخود را از یاد بردم . . .
www.ashkbaran.loxblog.com نظرات شما عزیزان:
آرشيو وبلاگ پيوندها
|
|||
|